Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (4302 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Kaste {f} U طبقات مختلف مردم [کاست ] [مثال در هند] [جامعه شناسی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sich nicht dazu kriegen lassen, so zu denken wie die <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
Bevölkerung {f} [Bev.] U مردم
Dutzende Menschen U ده ها تن از مردم
Bevölkerungsschicht {f} U طبقه مردم
man sagt U مردم می گویند
Bevölkerung {f} [Bev.] U تعداد مردم
Alraune {f} U مردم گیاه
Demagogie {f} U مردم فریبی
Anthropologe {m} U مردم شناس
öffentliche Bekanntmachung U آگهی به مردم
Bürgerinitiative {f} U همبستگی مردم
Bürgerinitiative {f} U اتحاد مردم
Alraun {m} U مردم گیاه
Demokratie {f} U مردم سالاری
eine ganze Anzahl Leute U عده زیادی از مردم
eine ganze Menge Leute U عده زیادی از مردم
der Unmut in der Öffentlichkeit U تنفر مردم عمومی
Nicht wenige ... U تعداد زیادی [از مردم]
Demokrat {m} U خواهان مردم سالاری
beim Publikum ankommen U مردم نواز بودن
ausspucken U بیرون کردن [مردم از خانه ها]
pferchen U چپاندن [مردم یا جانوران را در جایی]
Vater Staat {m} U دولت [که از مردم حمایت می کند]
Er soll gesagt haben ... U بنا به گفته مردم او گفت ...
Viele Leute wurden verletzt. U مردم زیادی آسیب دیدند.
Anteil {m} U گروه [توده] از مردم یا چیزها
die Reaktion des Auslandes U واکنش مردم در کشورهای خارجی
Bangemacher {m} U ایجاد کننده رعب و هراس در مردم
Bußpredigt {f} U موعظه برای تشویق مردم به توبه
Rattenfänger {m} U تحریک کننده توده مردم [سیاست]
Anschluss haben U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
Entgleisung {f} U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
Klausurtagung {f} U مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
Volksverführer {m} U تحریک کننده توده مردم [سیاست]
Menschen aus dem Wasser retten U مردم را [از غرق شدن ] در آب نجات دادن
Taktlosigkeit {f} U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
Absperrgitter {n} U نرده موقت [برای جلوگیری از ازدحام مردم]
verkehren U رفت وآمد کردن [مردم یا وسایل نقلیه]
Anschluss finden U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
etliches U چیزهای مختلف
mehreres U چیزهای مختلف
Rattenfänger {m} U نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
scharfes Durchgreifen {n} U سرکوبی [سختگیری] [رفتار مرجع قدرتی با گروهی از مردم]
Ich komme momentan nicht viel unter [die] Leute. U این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
etwas [Genitiv] Herr werden U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
Volksverführer {m} U نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
Fettnäpfchen {n} U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم [اصطلاح روزمره]
einen Fauxpas begehen U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
Ausrutscher {m} U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم [اصطلاح روزمره]
die Menschen dort abholen, wo sie stehen <idiom> U از نظر روحی وفکری خود را با مردم همبرابر بکنند
Die Leute fragten sich, wie diese Vorrichtung funktionierte. U مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
Kolonie {f} U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
Aggregat {n} U مجموعه [چندین دستگاه مختلف]
Die Kirschen in Nachbars Garten schmecken immer süßer. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
Zweck der Geldstrafen ist es, die Leute vom Schnellfahren abzuhalten. U قصد جریمه مالی این است که مردم را از تند رانی منصرف بکنند.
Fadenabnehmspiel {n} U ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان [نخبازی]
dreitägige Klausurtagung {f} U گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
das Maul aufreißen <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
Stell die Stühle weit genug auseinander, dass sich die Leute gut bewegen können. U فاصله صندلی ها را به اندازه کافی از هم جدا بگذار که مردم بتوانند به راحتی تکان بخورند.
Aggregat {n} U توده جامد [از مخلوط چند ماده مختلف فیزیکی]
Chimäre {f} U عضوی که از سلول های مختلف ساخته شده [بیولوژی]
Aggregatzustand {m} U حالت های مختلف ماده [مثل جامد،مایع،گاز]
Preisstufe {f} U طبقه قیمت [نرخ گوناگون بلیت در ناحیه های مختلف مترو ]
Die Aktion scharf sollte von den sozialen Problemen ablenken. U قصد این سرکوبی [مردم] این بود که ازمشکلات اجتماعی منحرف بکند.
jodeln U صدای آواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی درآواز خود تکرارمیکنند
Kolonie {f} U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
Homograph {n} U واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
Homograf {n} U واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
Mischsprache {f} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
Kauderwelsch {n} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
Pidginsprache {f} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
ein [einen] Arsch voller Menschen U دسته دسته مردم
Recent search history Forum search
1Allgemeingut
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
0معنی کلمه خوش قول چیست؟
0واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
0واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
0واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com